امروز پویا یهو با یه خانم اومد داخل و گفت این نیروی فرانت جدید! فکر نمیکنم کسی به قدر من خوش حال شد از دیدنش. آه معرکه است. از تنهایی کمی در اومدم. الان که اینو می نویسم وایستادم بالای سر گاز و برای خودم آش عدسی (همون عدس پلوی شمای احتمالی!) می پزم. چون این کار رو یکی دو بار بیشتر انجام ندادم واقعا نمی دونم انتظار چی رو باید داشته باشم ولی خیلی دلم می خواست! به خصوص اگه مامان پز می بود. اصلا بوی سبزی خشک کرده ای که توش ریختم منو برد خونه!

صبح فکر میکردم چه جالب که فرا پختن رو یه جور کشف کردن تصور کنیم (نه بلای جان. که بابتش هی بزنیم توی سر یکی تو چطور نتونستی فلان چیز رو بپزی یا چقدر بد شده!). مثلا آدم یه اش رشته توپ رو کشف کنه! به نظرم عالیه. 

بگذریم.

امروز بچه ها گفتند باید حقوق ات رو گرفتی بستنی بدی. گفتم آقا شما بدین من بستنی هم میدم! چقدر گاهی جونیور بودن و کوچکتره بودن حال میده. احتمالا بعدا که حرفه ای شدم دلم برای این روزای خودم تنگ میشه. 

امیدوارم این عذا خوب شه.

خیلی خسته ام ولی حالم خوبه. حس میکنم یه نیمچه خانواده ای پیدا کردم.

امروز پویا داشت میگفت این بهرامی فلان، یهو بهرامی اومد گفت چی میگی. کلی خندیدیم. به من میگفت spec بنویس پویا خوشش نمیاد. بعدش هم هرچی ازش می پرسیدم می گفت نمیدونم می خواستی با spec ننویسی! گیجم میکنه. نمیدونم باید چطور هندلش کنم. اون فرانت کار اصلی مون هم میخواد بره.

بهرامی بهم گفت یک کاری رو اینجوری انجام بده اینقدر چرا پرسیدم که دیوانه اش کردم. ولی خیلی قشنگ جوابم رو داد. حس میکردم واقعا الان میگه همین که گفتم تو اصلا چه کاره ای منو به چلنج می کشونی.

همین چیزا تا الان نگه ام داشته. اگه حقوقم رو بدن دیگه غصه ام چیه؟

بهرامی ,خیلی ,الان ,پویا ,جونیور بودن ,امروز پویا منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

bayatilar Naghmalar پورتال و سایت تفریحی خبری ایرانیان آموزش سایت https://www.nasimaghili.com/ دانلود آهنگ و فیلم , سریال دراما لند | مرجع دانلود فیلم وسریال