نمرات بچه ها رو دادم به الیس. یکشنبه از 9 تا 1 دستم رو بند کردند. خیلی سخت گرفتم، گمونم مزه دانشجویی رو برای اولین بار چشیدند! (از یکی شنیدم نقل قول می کرد ازشون: این دیگه کیه. از خود الیس هم سخت گیر تره! نگفتم الگوی من الیس نیست! الگوی من اکازیون عزیزم بود که نمره تمرین های طول ترم رو صدمی میداد!)

یکی شون خیلی پروژه اش خوب بود. داد می زد خودش ننوشته ولی هرچی می پرسیدم جواب می داد.  این قدر گشتم که بالاخره یه سوال پرسیدم که گیر افتاد.  هرچی بالا و پایین رفت گفتم نچ. تو نفهمیدی چرا

دوتا شون هم 90 درصد شرط می بندم کپی کرده بودند. تا دومی رو دیدم مغزم ارور داد. گفتم کدهاتون رو برام بفرستید. یکی شون رفته بود تغییر داده بود.

یه عده شون هم خیلی خوب نوشته بودند. واقعا لذت بردم. خود من ترم 4 به این سطح رسیدم، اینا فقط ترم یک هستند. معرکه است. لذت می بردم از دیدنشون. ( همین الان توی چت با الیس یه سوتی استیکری دادم لعنت!)

خب بگذریم. از توی این بچه ها حداقل 5 تا برنامه نویس تاپ درمیاد. قول میدم.

(لعنت به واتس اپ که ادیت نداره)

بعدم به پیتزاخور برای n امین بار گفتم نه. یکشنبه خیلی داغون بود. نمیدونم چرا.

بعدم رفتم سرکار و برای n امین بار با همه سر وضعیت شرکت غر زدیم! پویا گفت یه بار 18 ام بهش حقوق دادن. بهرامی هم نبود، پویا امروز همش بالای سر من بود. سرویس sms که نوشتم یه باگی داشت. اصلا کل این هفته من به رفع باگ کدهای قبلی خودم گذشته باگ های کوچیکی که توی یک سیستم پیچیده پیدا کردنشون سخت میشه.پویا عوض بشو نیست. از دستش به ستوه اومدم امروز. نمی تونم توی قیافه باشم چهل و هشت ساعته با تنها بک اند کار اونجا. نمیتونم سوال نپرسم. نمی دونم چیکارش کنم. 

نمیدونم مسئله تون چیه. آقایون. این الیس هم جدیدا رفت توی لیست سیاه. حالا اشتباهی یه استیکر یه کم عجیب فرستادم. نمی دونم چش میشه؟ اون از پویا که اصلا تو هپروته. این از این. گیری کردیم به خدا.

ولش کن.

بریم آفلاین شیم. دنیای آفلاین امن تره. یه وقت زندگی یک مرد متاهل دیگه به خطر نیوفته.! پناه بر خدا!

+ یه نیروی جدید هم گرفتند، دو روز اومد تا دیروقت نگه اش داشتند امروز دیگه نیومد! نمیدونم کلا پیچوند یا نه. فردا می فهمم. دلم میخواد پیچونده باشه بهرامی واقعا عجیب رفتار میکنه. روز دوم یه تسک مزخرف بهش داد که باید حدود 50 تا فایل رو ادیت میکرد که فقط اسم هتل رو بتونیم انگلیسی ببینیم توی سایت! البته اون نبود گردن من افتاده بود!. تازه مثل اینکه بعد هم که من رفتم یه کار دیگه بهش داده بودند. یعنی 7 شب.  خب بنده خدا کف کرد. شانس آوردم هفته های اول که من اونجا بودم زیاد نبودش. شایدم ربطی نداشت. نمیدونم.

دیروز سر باگی که داشتم خیلی داغون بودم. حس می کردم باید ببوسم بذارم کنار برنامه نویسی رو.بعضی باگ ها واقعا دیوانه کننده اند.

تازه، نمیدونید برای گزارش گیری چه حرکاتی می زنند! ششصد تا join می زنند برای یک جدول آمار . تازه نصف دیتا روی sql نصفش روی mongo نصفش ایونت. پویا میگه موقع طراحی یه سیستم اول باید بری بشینی کنار دست کاربر ببینی گزارش هاشون چه جوریه. بهرامی با اون همه متد و روش و تکنیک و در مقابل پویا واقعا دو قطب متضادند! من هنوز نمیدونم کی درست میگه.

گاهی حس میکنم خیلی کندم. ولی شاید واقعا حق دارم!

خیلی ,واقعا ,الیس ,پویا ,نمیدونم ,بهرامی ,خیلی داغون منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

سایت رسمی Zoomlord گروه صنعتی مشهد حفاظ کپی ایران digital marketing اموزش بورس به زبان ساده کتابخانه عمومی شهید شرافت همیاران سلامت و تندرستی